دست نوشته های یخی
به نام نامی که جز نام او نامی نیست...
خخخخخخخخ

سلیوم؟

شوطورین؟

خوفین همه؟

-از پنجشنبه شروع میکنیم....

پنجشنبه ها صب کلاس مدرسه ثبت نوم کردم

آقا سر کلاس داشتم اس بازی میکردم ک یهو....

زارررررررررررت!

گوشیم از دستم افتاد!

هر تیکش ی جا پلاس شد!

ولی خدا رو شکر ک معلمه ندید

ابلته!فکر بد نکنیدا ! داشتم با حدیث اس بازی میکردم....

بعد کلاس هم رفتیم با بره بکس چرخیدیم....

و....

رفتم خونه لیدا اینا ! ک مثلا بش انگلیسی یاد بدمآخه فاینال داش....

+(اینا ترم جوانن و سه روز در هفته کلاس دارن ...ترماشون هم یک ماهو نیمه ست ب خاطر همین الان فاینال دارن)

اتفاقا تنها موضوعی ک بش نپرداختیم تو خونشون همین موضوع بود !

(ولی خدایی ی 20 دیقه باش کار کردم!!!!)

+خونشون رو عوض کرده بود و کلی وسایل جدید خریده بودن.... (مبارک باشه)

چون ما از 24 ساعته شبانه روز 25 ساعتشو داریم با هم میحرفیم زیاد خونشون حرفی واسه گفتن نداشتیم!

کلا مث همیشه خونشون خوش گذش...

-بعدش میرسیم ب امروز ک شنبه ست....

ورزش داشتیم!این معلم ورزشمون مارو برد نمازخونه ک ازمون انعطاف بگیره....

تا نمازخونه رو دیدم زدم زیر گریه

چیه خب؟یاد خاطراتم با روژ افتادم.....کلـــــــــــی خاطره داریم اونجا....چون میرفتیم تئاتر تمرین کنیم .... حتی جمعه ها ....

 

بذگریم...(هرچند من ک نمیذگرم!)

معلم ورزشمون ی حرکتایی گف دراز بکشیم و انجام بدیم ک نگو!

ترکیدیم از بس خندیدیم...

بعدش هم گف چشماتونو ببندین و فک کنین تو جنگل هستین!..

ولی بچه ها بی جنبه بازی درآوردن گف نمیخواد!اصن پاشین!

منم رو ب مرض گفتم: تازه داشتم باهاش تو رویاهام قدم میزدماااااا

ک یهو معلممون شنید و گف: با کی؟

منو میبینی

بعدش هم ک رفتیم حیاط کلی راجع ب حدیث با مصی حرفیدم...

راستی گفتم حدیث!

با این گند اخلاق این 2ختره هر کی باشه 2روزه اسهال میگیره

ی ساعت منتظرش وایسادم ک بریم پایین

گفتم بیا دیگه حدیث جون...بیا بریم...

خانوم برگشته میگه : ن من نمیام! سرم درد میکنه.....

جالب اینجس 2دیقه هم نشد ک دیدم دس نگینو گرفتو رف پایین

زنگ ک خورد تشریف آورد بالا گفتم از دستت ناراحنم....

دلیلشم گفتم...

جالب تر از همه اینه ک ب جای اینکه من از دستش ناراحن باشم ایشون واس من اف میان

ب خدا قسم اگه عشقم بم نگفته بود باش خوب باشم تا حالا ی طوری حالشو گرفته بودم ک....

همه میدونن من بدجـــــــــــــور عصبی میشم

هر وقت با دوستام بودم رفتم دنبالش و آوردمش پیش خودم  ..... اما اون چی؟

هر زنگ با یکیه ! میریم تو حیاط میبینه من تنهاما اما میره با بقیه...

اصن ب قول مصی انقد نازشو کشیدم فک کرده کی هس....

راستی اگه من تو مدرسه مصیو نداشتم باس چ میکردم...؟

همیشه حرفامو میشنوه.....برخلاف حدیث ک همش میگه :واااای!

از این بذگریم!

زنگ آخر امتحان اخویات داشتیم.......

این دختره ک بقل من میشینه(کوثر) بش گفتم تو درس 3رو بخون من درس 5 رو میخونم....

اونم گف باشه....

ورقه هارو داد دیدم هی وای من

همه ی سوالا از درس 3ست جز 2تا !

اون 2تا سوالو ج دادم و بش گفتم بدو بیا ورقه هامونو عوض کنیم...

هی چن بار این زنه برگشت خواستیم عوض کنیما .... اما نشد

سپس رو کردم ب درو دیوار ک دیدم یکی از بچه ها داره منو نیگا نیگا میکنه....

عزیز دلم همه ی جوابا رو بم رسوند! اونم در 2دیقه ی آخر!

اما بازم یکیو ننوشتم چون ورقه هارو گرف!

بعدش هم ک رفتیم کلاس زبون.....با هنی طبق معمول کلــــــــــــی تو کلاس معلمو دس انداختیم....

بعد کلاسم ی پسره زشت دم در وایساده بود....

ما همیشه میریم جلو آینه وایمسیم ..... اونم دقیقا هونجا وایساده بود....

اوشون فک کردن ک ب خاطر اون اومدیم اونجا وایسادیم ...

پس مجبور شدیم دور شهر بزنیم تا از اونجا ک آینه ست رد نشیم

 

 


همه میگویند دلتنگ نباش.....

ای خدای من! انگار به آب میگویند خیس نباش.....

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه شنبه 27 آبان 1391برچسب:, (19:14) |
مرتضــــــــــــــــــی پاشایــــــــــــــــــــی...

سلوم...

متن چن تا آهنگ 20 پاشایی رو اومدم امرو واستون بذارم....

امیدوارم خوشتون بیاید...

 

 

 

شاید بپرسی از خودت:

شاید بپرسی از خودت کجام و در چه حالیم

برای دل خوشیت میگم خوش باش عزیزم عالیم

اما حقیقت اینه که بدون تو شکسته ام

رو مرز مرگ و زندگی بدون تو نشسته ام

شاید بپرسی از خودت چی شد کجا رفته صدام

حق بده بهم که بعد تو نخوام با دنیا راه بیام

شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم

برای دل کندن ازت ندیدی نصف جون شدم

چطور دلت اومد بری:
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره
تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره
چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی
تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی     
چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی     
شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی          
چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم     
رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم
دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای
حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای
بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم
میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم
-------------------------
چطور دلت اومد بری
بعد هزارتا خاطره
تاوان چی رو من میدم
اینجا کنار پنجره
چطور دلت اومد بری
چطور تونستی بد بشی
تو اوج بی کسیم چطور
تونستی ساده رد بشی     
چطور دلت میاد بامن
اینجوری بی مهری کنی     
شاید همین الان توام
داری بمن فکر میکنی          
چطور دلت اومد که من
اینجوری تنها بمونم     
رفتی سراغ زندگیت
نگفتی شاید نتونم
دلم سبک نشد ازت
دلم هنوز میخواد بیای
حتی با اینکه میدونم
شاید دیگه منو نخوای
بذار که راحتت کنم
از توی رویات نمیرم
میخوام کنار پنجره
بیادت اروم بمیرم

میمیرم:

آخه عاشقم میدونی

بگو همیشه میمونی

نرو دیوونه ی من می میرم

نزار اشکاتو ببینم عزیزم نازنینم

دیگه طاقت ندارم  می میرم

نرو یکی یک دونه ی من

سر بزار روی شونه ی من پیش من دیگه گریه نکن      می میرم

با دلم دیگه بازی نکن با چشات منو راضی نکن

که بری از خونه ی من می میرم...

عشق من:

عشقی که با تو شد تو قلبم پیدا
حسش می کردم تو خواب و تو رویا
نبودی ندیدی تنهای تنهام
عشقت توی قلبم یعنی عشق من
عشق من عشق من
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه

عشقی که با تو شد تو قلبم پیدا
حسش می کردم تو خواب و تو رویا
نبودی ندیدی تنهای تنهام
عشقت توی قلبم یعنی عشق من
عشق من عشق من
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه
عشق من جون من

عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه
عشق من جون من از تو میخونم
ناز چشای تو آتیش زد به جونم
عشق من جون من قلبم می لرزه
میدونی نباشی دنیا نمی ارزه

چند روز:

چند روزه دل دیوونه میگیره همش بهونه
آی
آتیشم میزنه هرشب جای خالیت توی خونه
دله من!هواتو داره دیگه طاقت نمیاره
این!این دل همیشه گریون مثل ابرای بهاره
.
.
.
کی تورو دوست داره قد یه دنیا؟
کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا؟
دنباله جای پاهات روی شن های قشنگ و خیس دریا
نگو که رفتن تو سهم من دل من طاقت نداره می شکنه
نگو که باید جداشیم نگو قسمت من و تو رفتنه
.
.
.
کی تورو دوست داره قد یه دنیا؟
کی می خواد با تو باشه حتی تو رویا؟
دنباله جای پاهات روی شن های قشنگ و خیس دریا
نگو که رفتن تو سهم من دل من طاقت نداره می شکنه
نگو که باید جدا شیم نگو قسمت منو تو رفتنه

ماه من:

ماه من
هنوزم میشینمو سر به زانو میگیرم
گریه میکنم برات کمی اروم میگیرم
نمیشه باتو نبود
نمیشه ازتو نخوند
نمیشه حرفی نزد
نمیشه که بیتو موند
منم اینجا رو زمین
تو تو سقف اسمون
نرو پشت ابرغم
یکمی پیشم بمون
اخه تو ماه منی ولی پنهونی ازم     
میدونم یدونه ای توچی میدونی ازم
---------------------------------
هنوزم میشینمو سر به زانو میگیرم
گریه میکنم برات کمی اروم میگیرم
نمیشه باتو نبود
نمیشه ازتو نخوند
نمیشه حرفی نزد
نمیشه که بیتو موند
منم اینجا رو زمین
تو تو سقف اسمون
نرو پشت ابرغم
یکمی پیشم بمون
اخه تو ماه منی ولی پنهونی ازم     
میدونم یدونه ای توچی میدونی ازم


 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه جمعه 26 آبان 1391برچسب:, (12:5) |
زیر بارون نفساتو دوس دارم...

سلوووم

واااااااااااییییییییییییی بارووووووووووون....

امروز انقد با بره بکس زیر بارون قدم زدیم ک نگووووووووو...!

ولی چون همه بودن فقط یکم گریستم...!

ولی حیف!انقد دوس دارم با اونی ک میخوام ی بار زیر بارون با هم قدم بزنیم.....(یعنی میشه؟)

دیروز هم ک حس بچگیمون گل کرده بود شدیدا !!!همه ی بازی های دوران کودکی رو دوباره تجربه کردیم!

از جمله : عمو زنجیر باف - این دختره اینجا نشسته - سلام سلام خاله بزغاله - پی پی پینوکیو - اتل متل توتوله - کلاغ پر و....

بعدش هم ک با هم قطار شدیم ب درازای صف انتخابات مجلس!!!(آخه کل کلاسمون بودن!)

اوووووووووف!امتحان ریاضی داشتییییییییم

دقیقا تا ورقه ها رو داد یک اتفاق ناگوار افتاد!آقا مگه میذاره من برم پایین؟!؟!؟داشتم میمردم....

(دسشویی نداشتما! ی چیز دیگه بود! نمیشه گف!)

و....باز هم ی امتحان دیگری را گندیدم....

این حدیث جونی ما هم ک همش با عشق ما میپلکه! خوش ب حالش... عجب سعادتی داره...

اومده میگه میدونی معنی د.ی.و.س چی میشه؟!؟!؟!منم بش گفتم!

بعد بم میگه روژین گفته از تو بپرسم!

بعد هم اضاف کرد: روژین فردا کلاس زبان نمیره ، چون تفلد دوستشه ! منم گفتم میدونستم( جدی جدی میدونستماااااا)

آخه من از دیوانگی بسیار هر روزی ک عجقمان کلاس زبون داره باس برم دم خونشون وایسم ببینمش

عاشقی بد دردیه نه ؟

+جلسه شورا هم داشتیم.....باس پول بگیریم از بچه ها واسه نظری

.

.

.

.

.

امروز بعد از مدرسه حس آیس پک خوردن در من جوانه زد...!

هوا هم ک سرد بووووود...آخ جونمی جون....

همراه سه نفر از بره بکس : مصی - مریم حقیقی (اسم علیرضا حقیقی رو بیاری درجا میزنه زیر گریه!) و هدیه رفتیم...

همه چیزای داغ سفارش دادن جز من!(بنده آیس پک سفارشیدم!)

خخخخخخخخخخ

اومدیم بعد نوش جان کردن سوار ماشین شیم ک بریم خونه ..... یهو دم خونه ی روژین اینا ی خانومه اومد جلوی من و گفت ک واسش شارژی ک خریده بود رو وارد کنم!

سه نفری داشتیم اون شارژ رو خراش میدادیم!

سه چهار بار ک زدیم دیدیم هی نمیگیره

بعد متوجه شدیم ک این خانومه شارژ رو اشتب گرفته!

خطش ایرانسل بوده رفته شارژ همراه اول گرفته!

بلاخره فهمیدیم ک ی ساعت سرکار بودیم!

با هزار جور مکافات(ک بماند) بالاخره رسیدیم ب خونه

.

.

.

.

.

.

الان هم فکر کنم 1313 باری باشه ک دارم این شعر میبخشم پاشایی رو میگوشم

هیچکس پاشایی نمیشه

.....

 

 

هی تو! ..!

تو ب تک تک لحظه های من یک "بودن" بدهکاری....

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, (18:1) |
سلامی به گرمی مرام بعضیا...!

سلام عجقیام...خوفین؟

امروز اومدم ی اعترافی بکنم.....تا امروز نمیدونستم انقد ادم حسودی تشریف دارم!.....ولی دیدم آره!هستم!بدجورم هستم!....

خیـــــــــــلی ب حدیث حسودیم میشه....ن ب حدیث...بلکه ب همه....ب ی آشغال زیر پاش هم حسودیم میشه... آخه اگه ببینه ی چیزی افتاده زیر پاش ی لگد میزنه بندازتش اونور....اما منی ک دارم زیر پاش میمیرم رو بدون حتی ی نگاه ازم رد میشه....

چقد زود یکی جای من اومد ......منو از تو خاطراتش برد....(باز رفتم تو فاز محسن یگانه!)

آخه همش با حدیثه...درغ از ی نگاه....!

ب خاطر حدیث بام دعوا گرف ، ب خاطر حدیث میخواس بام قهر کنه و ب خاطر حدیث............

یعنی حدیثو صدبار بم ترجیح میده......!

من از حدیث بدم نمیاد ، خیلیم دوسش دارم...دوست خییییییییلی خوبیه

+من نگفتم ک جز من حق نداره با کسی بگرده و ازین جور چرتو پرتایی ک آدمای بی منطق انتظار دارن....

اما بم حق بدین وقتی حتی منو ی نگاه هم نمیکنه ب بقیه حسودیم شه......

وقتی ک با من خوب بود ب کسی حسودیم نمیش ، اما الان...........

خدایا !

ی راهی واکن جلوپام.....

دارم باز از پا در میام....

دارم بازم کم میارم...

من چشمای تر نمیخوام.....

هوامو هیچ کسی نداش....

دستمو ول نکن ی بار.......

(مهدی احمدوند)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ازین مدرسه دارم میرم....مامیم امرو رف مدرسه ک پرونده ام رو بگیره...

هی وای من... نمیدونی چقــــد سخته..........

واسه دونستن علتش برین ب :www.a-glassy-night.lxb.ir

.

.

.

.

.

.

.

.

اینم عسک شوکول های تفلد داش علی خودم....این اولی رو از حدیث کش رفتم....نمیدونم دوتا بود آیا؟!؟!!؟؟

آخه اونی ک حدیث بم داد و اونی ک جفی بم داد میفرقید!!!!

این یکی رو هم جفی بم داد... دلم نمیومد بخورمش!!!

 

این آهنگ حسین داتیس رو حتما دان کنید... واقعا قشنگ جواب شاهین نجفی رو داده....

(البته ب غیر از اون تیکش ک اسم شیثو میاره)

برای دانلوداینجاکلیک کنید

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, (11:31) |
تبریک تفلد علی کریمی مخصوصا به عخشم...!

سلام به همه دوستای گلم که امروز اومدن تا تولد داش علی کریمی عزیزمون رو جشن بگیریم...

اول از همه این تولد رو به عشقم تبریک میگم

خب حالا همه اماده هستین؟

من که آمادم نگاه کنین خواننده،نوازنده ، یه عالمه کادو آوردم که این تولد رو باهم جشن بگیریم!

اول همه یه بادکنک دستتون بگیرین

بادکنکارو تو هوا بچرخونینو باهم بخونیم:

تولد تولد تولدت مبارک، مبارک مبارک تولدت مبارک

همه باهم تکرار کنین دیگه...بلند تر ... اهان حالا خوبه...

حالا همه باهم برقصیم

made by Laie

حالا بریم با اهنگ بریباخ برقصیم

دیگه وقت کادو هاست که بیارین،نکنه که همین طوری میخاین بیاین تفلد؟؟

وای دستتون درد نکنه نگا کنین چقد کادو برای داش علی جونم جمع شده!

smile

همه باهم بگین

تا من کیکو بیارم..

بفرمایید اینم ی کیک خوشمزه با شعمای خوشگل:

اينم كيك تولدت گلكم.

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک با شمعارو فوت کن تا صدسال زنده باشی...

حالا داش علی جونم باید چشاشو ببنده و ارزو کنه بعدا شعماشو فوت کنه!

بشمرید:8-7-6-5-4-3-2-1

هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوررررررررررررررررررررررررررررررااااااا!

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک!!

مرسی که تو تولد علی شرکت کردین!

+تو مدزسه ی جشنی گرفتیم ک............اوووووووووووووف

شکلات تولدش بم نرسید!اما پوستشو از حدیث کش رفتم تا یادگاری نگهش دارم.......تو آپ بعدی عکس شوکول رو میذارم(البته پوستشو)

دیگه خدافظ....

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, (17:6) |
ژوپس!!!!!!!.......

اروشا اروشا ... پاشو پاشو دیگه .....نمیخوای بری مدرسه!!!!!

اوف مدرسه صبح شده موقع درسه خخخخخخخخخخ

ار تخت اومدم پایین...............

به ساعتم نگاه کردم ساعت ده دقیقه به هفت بود چرا سرویس نمیاد؟؟؟ وااااااااااای جا موندم

اوه کتابام!!!!! کیفم!!!

حالا بدو بدو ....

مامان جا موندم دیر شد...

مادرم بدو زنگ بزن آژانس

و خدارو شکر رسیدم مدرسه

اخخخخخخخخخخخخخخ جان صف نیست

نمیتونین فکرشو کنین که ادم وقتی حال نداره چقدر صف موندن واسش عذاب اوره

میتونین درک کنین؟؟؟؟؟!!!!!

زنگ اول ریاضی داشتیم اخ جون زنگ شیرین ریاضی!!!!

بنا به دلایلی که پرسنل مدرسه با من بدن حالا بمونه چرا.... میترسم ترورم کنن!!!هاهاهاهاهه خخخ...

از چند روز پیش برنامه ریزی کرده بودیم برای تولد علی کریمی .....

که فردا تتتتتولدشه

تولد تولد تولدت مبارک {تو اپ یعدی به این موضوع پرداخته خواهد شد...}

امروز ترکککککوندیم فردا هم اگه خدا بخواد خواهیم ترکوند!!!!!!

قرار بود امروز حدود ساعت شیش برم خونه دوستم ولی برنامه تغییر کرد و چون....

البته محی جونننننننم {محدثه} نمیدونه که برنامه تغییر کرده!!!!!! هه

خب ولی از اونجایی که من خیلی ریلکسم قدم زنان بعد مدرسه حرکت کردم به سمت خونشون حالا بشمار یک قدم دو قدم سه قدم......

رسیدم در خونشون ولی دیگه اینجا خجالت کشیدم منم خجالللللللتی وای مامان منو بگیر!

حالا بشمار یه دقیقه دو دقیقه که کلش پیدا شد از ما رو از این انتظار تلخ در اورد.....!

بعد ناهار  اومدیم نت منم چون کامپیوترم خرابه دارم اینجا مینویسم البته دروغ نباشه محی داره میتایپه

سلااااام بچه ها من سونیا هستم{محدثه}

خوشحال شدم از نوشتن براتون

اروشا دوستای باحالی داره

راستی بچه ها من استقلالی هستم

ایوووول

درووووووود

هه البته اینو به زور نوشتم چون اروشا گیر میداد. ما هم چون متجاوز نیستیم گفتیم وب خودشه دیگه بیشتر از این ننویسم

خب بچه ها خوشحال شدم بهش بگین بازم بیاد پیشم از طرف من خدا نگهدار

.

.

.

.

.

.

چند روز پیش تو رشت بارو ن اومده بود منم که عااااشق زیر بارون قدم زدنم...

وای چه باحال

+ میگن زیر بارون  کسی اشکاتو نمیبینه......

.....

 

 

 

خدایا جای سوره ی عشق در قرآنت خالیست که اینگونه اغاز میگردد:

و قسم به روزی که قلبت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت.....

 

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, (16:9) |

سلام خدمت همه ی آجی های گلم که وقتی نبودم باز اومدن ر زدن....

الان هم باز نت ندارما....!

اینقده خبر دارما که نگو!

اول اینکه آقا نمی دونی این مدیر مدرسمون تو مسابقه والیبال چی پوشیده بود!؟

ما که می دونستیم اینا می برن!چون مدیر مدرسه هیچوقت نمیاد جلوی بچه هاش ضایع شه وببازه که!

من از سوم ابتدایی امتحانی یادم نمیاد که تقلب نکرده باشم!ولی سر امتحان زبان نتونستم تقلب کنم و رکوردم شکسته شد!

و اینکه سر ی قضیه ای داشتم می گریستم و امتحان فیزیکو از 10 نمره شدم 25%!

کلا امسال سال رکورد زدنه منه!

مدرسه ماهم که امسال سنگ تموم گذاشت واسمون!لیوان گرفت روز دانش آموز! مال من باب اسفنجیه! ولی من کیتی رو بیشتر دوس داشتم اما حیف که تموم شد و به من نرسید!

+رئیس شورا شدم!(اصلا دوس ندارم! اما اگه منم استعفا میدادم عمم کاری میکرد از زندگی انصراف بدم!)

-امان از دست این گشت ارشاد!دیگه ما رو به...دادن!

-هوراااا!21 آبان داریم میریم شلمچه! دعا کنید شهید شم برگردم!

- این نیو گلکس خر همش امتحان می گیره از سال اول تا پیش دانشگاهی!اه... اعصابمو میریزه بهم! اییششششششششششش....!

-عمم رويژین رو کار داشت،رفتم صداش کردم!اول که اصن ج نداد! بعد داد زدم ج داد منو از زیر مقنعه اش نگا کردبش گفتم که عمم کارت داره سرشو برگردوند اونور وچیزی نگفت!منم رفتم بالا!دیگه نمی دونم رفت پیشش یا نه!اوخی بمیرم براش الهی!

-اینقدر هر زنگ میزنیم و می رقصیم که دیگه حالمون از هر چی رقصه بهم میخوره!

+نگا نکنید الان سر حالما!بد جور داغونم بد جور...!

+نمی تونم فراموشت کنم... حتی یه لحظه...به خدا نمی تونم..میدونم دارم تاوان پس میدم... اما دیگه چقدر؟؟(مخاطب خاص)

.

آلبوم های جدید رو گوش دادین؟عشق من پاشایی-خواجه امیری-افشین آذری-محسن یگانه-مهدی احمدوند(خیلی قشنگه)-فلاحی هم که توراهه!همشون واقعا قشنگن...

+امروز عشقم ازمن تشکر کرد!نترسین بابا! اومد سر صف گفت که ممنون که بهم رای دادین!خب منم که بهش تک رای دادم دیگه!پس از من تشکر کرد...هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــورااااااااااااااااااااااا

تنها بودن قدرت میخواهد... و این قدرت را کسی به من آموخت که روزی می گفت:

تنهایت نمی گذارم...

بابای

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, (17:43) |