دست نوشته های یخی
به نام نامی که جز نام او نامی نیست...
سلام ب همه ی دوس جونیام

سلااااااااام ب همه ی گوگولی مگولیا جیجریا

خوفین ؟ خوشین؟

آقا بازم من متعجب شدم

از دست این کارای عشقم روژین خانوووووووم

هر دفعه ی کاری میکنه ک من دهنم بسته میشه و حتی نمیتونم باش بحرفم

بذگریم

 

موهامو اکستنشن کردم!

الان اومده تا کمرم!

فعلا خبر خاصی تو مدرسه نیس جز :

درس و درس و درس و درس!

و اینکه این از روژین خانوم ما هم خبری نیس

و اینکه چن تا چیز راجع ب کامنتا:

چن تا سوال داشتم!

مریم خانوم میشه خودتونو معرفی کنین؟!؟!؟!؟!؟

در ضمن فک کنم اون بالا نوشته باشم ک ب روژین من توهین نکن...کجا خودشو میگیره؟

خیلیم دخمل گلیه

خب اینکه مشخصه همه ی بره بچه های مدرسه منو میشناسن!

 

و خییییییییییییییییییلی ممنون از آجی ستاره و بقیه آجی های گلمم ک کامنت گذاشتن

فعلا من برم ب بدبختیام برسم!(یعنی همون درس)

 

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, (16:50) |
چهار شنبه...!

آقا امروز پاشدم از خواب صورتم رو شستم،مسواک هم زدم ! بعد رفتم صبحونه بخورم کک طبق معمول اصلا حسش نبود و ب اصرار مامی 2لقمه خوردم!

ساعت7 ک سرویسم میومد من از ساعت 6:15 تا ده دیقه ب 7 داشتم تو اتاقم مگس میپروندم!بلاخره لباسمو پوشیدم و رفتم تو حیاط یکم اونجا مگساشو پروندم تا ی دیقه مونده ب 7 رفتم دم در . این دختره سال اول ک خونش تقریبا بغل خونمونه ی جوریه!اصلا نمیشه باش مچ شد!ی کلمه هم هیچوقت باهم نمیحرفیم!یکم اونو تحمل کردم و خدارو شکر زیاد نبود!سرویسم اومد!دو دیقه تو سرویس هم مگسمو پروندم تا فرمهرو پریا و بقیه بره بکس بیان تو سرویس،فرمهر اومد و طبق معمول مثل خر پرید تو سرویس و وحشی بازی درآورد و پریا هم طبق معمول باادبانه ب همه سلام کرد...

رسیدیم مدرسه...!رفتم دیدم بقیه بچه های گله مون طبق معمول نشستن رو اون صندلی بغل پشت خونه تو حیاط! بهشون گفتم بچه های گرام ما ک کلا زنگای کلاسو میشینیم رو صندلی! دیه پایین حداقل قدم بزنیم! تموم شد !رفتم تو فازه قدم زدن !

این روژین خانم ما کلا همش کارای عجیب غریب میکنه!واسه همینه ک اصلا انقد دوسش دارم!مثلا امرو اومد دس گذاش رو شونم!

زنگ خورد و همه صف وایسادیم ،طبق روال این پرسنل خوشگلمون یکم فک زدن و "ورزش" کردیم!موقع ورزش هم ک من جای شمردن فقط میگفتم13 !بعد یهو دبیر آمادگی دفاعی مدرسه گف ک ساعت 11 جشن دارییییییییم! مث خـــــر ذوق کردیم و هی جیغ زدیم!

تا ساعت 11 ک جشن شروع بشه ی چند بار پارازیت ول کردم بره بکس خندیدن سر کلاس و معلمارو دس انداختیم! همچنین زگ تفریح اول ک رفتیم تو حیاط، اونقد بوفه شلوغ بود ک ترسیدمو برگشتم بالا!زنگ تفریح دومم ک نشستیم تو حیاط و مسخره بازی درآوردیم!...

بلاخره فرا رسید...!جشنو میگم!ما نرسیده دستامونو گرم  کردیم! منم 3تا دستبند پرسپولیس و ساعتمو درآ؛وردم چون انقد دس میزنیم ک میشکنه!

یکی از دوستام روژینو دوس داش ببینه،همه مث ندید پدیدا چشممون ب در حیاط بود ک ببینیم کی میاد،کلی راجع بش حرف زدیم ک یهو یکی صدا کرد "روژین"....مارو میبینیدهنامون نیم متر باز موند!آخه کلی راجع بش حرفیده بودیم و تازه پی برده بودیم ک پشت سرمونه!تازه ی هد هم زده بود ک خیلی خنده دار شده بود!!!

از همون اول انقد دس زدیم و جیغ زدیم ک هنو صدام گرفته! موقعی ک داشتن شکلات پخش میکردن انقدر وحشی بازی درآوردیم ک ناظممون صداش دراومد!بعد اعلام کردن ک توی این شکلاتا ک ی برگه هم توش بود ، هر کی برگه قرمز داره بگه ، چون واسه هرکی قرمز بود باس جایزه بگیره، ما هم ک از خدا خواسته سر دادیم: "قـــــــــــــــرمــــــــزتــــــــــــــــه" !

این برگه قرمزا 3تا بودش ک 2تاش بین دانش آموزا و یکیش بین دبیرا پخش شده بود ،  ک از قضا از دبیرا خانم اسکافی جـــــــــــووووووووون من نفس من عشق من عمر من .... برنده شد!وقتی هم ک اسمشو گفتن همه ما ب احترام گل بودنش از زمین بلند شدیم و دس زدیم و جیــــــــــــــــــــغ! همینطور سردادیم : "خانــــــــــــــــــــم اســـــــــــــــــــکافـــــــــــی"

انقد دس زده بودما ک هنوزم دستام قرمزه! بعدم ک از بین کسایی ک تاحالا نرفتن مشهد 3نفر رو قرعه کشی کردن ک ببرنشون مشهد... مثل اینکه اینا با ایمون زائد قرار داد بستن! ک همه کاراشون 3تاییه!

وقتی هم ک جشن تموم شد ما مانتومون خــــــــــــــاک!

آقا رفتیم سر کلاسمون! ده برقـــــــــص ! نیم ساعته تمام فقــــــــط زدیمو رقصیدیم تا اینکه فهمیدیم زنگ نماز خورده! مث خر پریدیم وضو گرفتیم رفتیم نماز! نماز خوندیمو اومدیم کلاس ، دبیر آمادگی دفاعیمون ی خانم واقعــــــــــــــــــــــا باحال بود و از خنده ترکیدیم !

و این بود امروز ک خیییییییییییییییییلی خوش گذشت ....!

نوشته شده توسط زکـیـــــــــــــــــه چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, (21:49) |